عاشقانهترین رمان انگلیس که بعد از ۱۵۰ سال هنوز پر خواننده است
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۰۵۱۵۱
همشهری آنلاین- شکوفه سادات مرجانی: بعضی داستانها اما مثل «بلندیهای بادگیر» نوشته امیلی برونته در تاریخ ادبیات جای پای خود را سفت میکنند و قرنبهقرن دستبهدست میشوند و نسلهای پیاپی آنها را با اشتیاق میخوانند و همچنین منتقدان ادبی و حرفهایهای ادبیات در هر عصر، حرف تازهای از آنها بیرون میکشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بلندیهای بادگیر که با نام اصلی «وادِرینگ هایتس» - به معنای نام مکانی از نظر جغرافیایی که در بلندی واقع شده و بادگیر است - که با عنوان دیگر «عشق هرگز نمیمیرد» نیز به چاپ رسیده است، بارها بهعنوان عاشقانهترین رمان انگلیس برگزیده شده است. این کتاب که شرح دلدادگی کاترین و هیتکلیف را بیان میکند، تصویری واضح، دلنشین و در عین حال تلخی از این دلباختگی و سنگهایی که بر سر راه آن دو است را نشان میدهد. رمان به وضوح اوج تأثیر رفتارهای خوب و بد را طی زمان به تصویر میکشد و انسان را به یاد این بیت «هر چه کنی بهخود کنی/ گر همه نیک و بد کنی» میاندازد.
داستان از این قرار است که آقای ارنشاو در خیابان بچه رهاشدهای به نام هیتکلیف را پیدا میکند و تصمیم میگیرد او را به سرپرستی بگیرد و همراه خود به خانه بیاورد. هیندلی، پسر ارشد خانواده از همان بدو ورود هیتکلیف با او دشمنی میکند و بعد از مرگ پدر هم با تحقیر و توهین با او رفتار میکند. درحالیکه کاترین دختر خانواده از همان کودکی با هیتکلیف رابطهای صمیمانه و عاطفی برقرار کرده و رشتهای از محبت و عشق بین این دو نفر شکل گرفته است. اما هیندلی که از هیتکلیف متنفر است و رفتار پرخاشگرانهای با او دارد سدی در مسیر عشق خواهر خود و هیتکلیف میشود و ملاقات بین آنها را ممنوع میکند.
اوضاع زمانی وخیم میشود که کاترین با مرد ثروتمندی بهنام ادگار ازدواج میکند. هیتکلیف حالا میخواهد انتقام خود را از همه بگیرد.همین تصمیم اتفاقات عجیبی را برای هر دو خانواده رقم میزند.کل داستان از زبان کارگری به نام نلی روایت میشود و دیدهها و شنیدههای اوست که خواننده را به قضاوت و شناخت شخصیتها دعوت میکند و هرجایی از داستان که نلی در آن حضور نداشته روایت را از زبان شخصیتهای دیگر نقل میکند.
در واقع نویسنده از نگاه نلی کارها و اعمال شخصیتها را بررسی میکند. جدال فقر و ثروت، حضور ارواح، عشق و انتقام مضمونهای اصلی داستان هستند. یکی از مضمونهایی که مخاطب در سیر مطالعه داستان به ارزش وجودی آن پی میبرد حفظ کرامت انسانی است زیرا شخصیت اصلی داستان هیتکلیف در ابتدای داستان شخصیت شروری نبوده است.
حتی نویسنده میخواهد به مخاطب نشان دهد او دارای قلبی مهربان است اما به مرور زمان و با رفتارهای تحقیرآمیزی که با او میشود و توهینهای فراوان، کرامت انسانی او خدشهدار میشود و این آغاز کاشت بذر نفرت است؛ بذری که با اتفاقات دیگری که در داستان رخ میدهد تنومند شده و حس انتقام را بهوجود میآورد. گرچه نویسنده تلاش کرده است که به مخاطب نشان دهد انتقام نهتنها باعث آرامش انسان نمیشود که مصداق بارز نمک پاشیدن با دست خود روی زخم است و چه آثار مخربی میتواند بر فرد واطرافیان داشته باشد.
شاید تصور شود فضا و ادبیات رمان در زمان حال نمیگنجد و به نوعی باطل شده، اما نویسنده بهخوبی تأثیرات رفتارهای ستیزهگرانه و خشن را بر روح و روان آدمی به تصویر کشیده است که گویی او در زمان حال زیسته است. این نشان میدهد که فضائل و رذایل به زمان و مکان ارتباطی ندارد.
امیلی برونته، نویسنده انگلیسی است که بلندیهای بادگیر تنها اثر او محسوب میشود. او خواهر کوچکتر شارلوت برونته و خواهر بزرگتر آن برونته بود که آنها نیز امروزه از بزرگترین نویسندگان کلاسیک جهان بهحساب میآیند.
کتاب بلندیهای بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبهرو نشد. یک سال بعد، وقتی امیلی برونته ۳۰ ساله بود بر اثر بیماری سل از دنیا رفت؛ همان بیماریای که چندین شخصیت را در کتاب کشته بود. برخی از منتقدین نیز بر این باورند که حوادث، شخصیتها و فضاهای داستان نشان از بازتاب زندگی شخصی نویسنده در این رمان است، در واقع با نگاهی به زندگی او و شناخت اخلاق و روحیاتش میتوان بازتاب زندگیاش را در رمان بلندیهای بادگیر دید. وجود عناصر طبیعت، مرگ مادر شخصیتهای اصلی در خردسالی، افراد افراطی و... بسیار مشابه زندگی زیسته نویسنده است.
کتاب پر از رگههای مهم اندیشهای است و یکی از آنها شاید این باشد هر کدام از ما احتمالا همان چیزی را خلق میکنیم که به آن اندیشیدهایم.
در پشت جلد کتاب میخوانیم:
کتاب بلندیهای بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیتهایی که آمیزه لطافت و خشونتاند، مهر و کین، امید و بیم،... در مکانی که آن هم آمیزهای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آیا خفتههای این خاک آرام خوابزدههایی بیقرارند؟
کد خبر 712820 منبع: روزنامه همشهری برچسبها ادبیات کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان کتاب - داستان و رمان ترجمهمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ادبیات کتاب داستان و رمان ترجمه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۰۵۱۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«پل آستر» درگذشت
«پل آستر»، نویسنده آمریکایی سهگانه «نیویورک» درگذشت.
به گزارش ایسنا، «پل آستر» نویسنده ۳۴ کتاب از جمله سهگانه مشهور «نیویورک» در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
«گاردین» نوشت، «جکی لیدن»، دوست و همکار این نویسنده اعلام کرد که «آستر» در روز سهشنبه در پی عوارض ناشی از سرطان ریه درگذشت.
داستانهای او مملو از مضامین اتفاقات تصادفی، شانس و سرنوشت نوشته شدهاند. بسیاری از قهرمانان داستانها، خود نویسنده هستند و مجموعه آثار او خودارجاعی است و شخصیتهایی از رمانهای اولیه دوباره در رمانهای بعدی ظاهر میشوند.
«آستر» در سال ۱۹۴۷ میلادی در «نیوجرسی» متولد شد. به گفته خود این نویسنده، او روند نگارش را از سن هشت سالگی و زمانی آغاز کرد که امضا گرفتن از یک بازیکن بیسبال را به این دلیل از دست داده بود که نه او و نه والدینش با خود مداد همراه نداشتند. از آن زمان به بعد «آستر» همه جا با خود مداد میبرد. «آستر» در مقالهای در سال ۱۹۹۵ نوشته بود: «اگر یک مداد با خود در جیبتان داشته باشد، احتمال زیادی وجود دارد که یک روز وسوسه شوید که از آن استفاده کنید.»
«آستر» در «دانشگاه کلمبیا» تحصیل کرد و در اوایل دهه ۷۰ میلادی به پاریس مهاجرت کرد و به فعالیتهای مختلفی از جمله ترجمه کردن پرداخت. او در سال ۱۹۷۴ میلادی به ایالات متحده آمریکا بازگشت و ازدواج کرد.
در ژانویه سال ۱۹۷۹ میلادی پدر «آستر» درگذشت و این رویداد به دلیلی برای نگارش نخستین کتاب خاطرات این نویسنده تبدیل شد. «اختراع انزواء» در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد.
«آستر» با انتشار «شهر شیشه» در سال ۱۹۸۵ که نخستین جلد از سهگانه «نیویورک» بود به موفقیت چشمگیری دست یافت.
این نویسنده به طور مرتب در دهه ۸۰، ۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی بیش از دهها رمان از جمله «قصر ماه»(۱۹۸۹)، «موسیقی شانس»(۱۹۹۰)، «کتاب توهم»(۲۰۰۲) و «شب پیشگویی»(۲۰۰۳) منتشر کرد.
انتهای پیام